هواداران نادر طالب زاده Talebzadeh-Nader

فیلمساز، مستندساز و مدرس سینما - Director

هواداران نادر طالب زاده Talebzadeh-Nader

فیلمساز، مستندساز و مدرس سینما - Director

مصاحبه با نادر طالب ‌زاده / بخش اول / رجانیوز / برنامه راز

مصاحبه با نادر طالب‌زاده/بخش اول
پیشنهاد مدیران صحبت کردن درباره فیلم‌های ترسناک هالیوود بود!/ باید برای انقلاب از خودمان بگذریمhttp://rajanews.com/%5CFiles_Upload/47480.jpg

ادامه مطلب را کلیک کنید



بهانه‌های زیادی برای گفت‌وگو با نادر طالب‌زاده وجود دارد. دبیری دومین دوره‌ی جشنواره‌ی مردمی فیلم عمار، مجری گری و سیاست گزاری برای برنامه‌ی پر بیننده‌ی راز، تدریس در کلاس‌های آموزش مستندسازی برای نیروهای جوان حزب اللهی و حتی ثبت نام در انتخابات مجلس نهم؛ ما را به این سمت سوق داد که از نادر طالب زاده دعوت کنیم تا در ظهر یک روز زمستانی در دفتر رجانیوز با او هم‌کلام شویم.

از او درباره‌ی برنامه‌ی راز و مشکلاتش با صداوسیما پرسیدیم. از خیزش نیروهای جوان انقلابی در حوزه‌ی مستند، از مستندهای خودش و دغدغه‌‌هایی که دارد؛ و او صادقانه از سوالات بی جوابی گفت که حتی او را به دیدار خصوصی با رئیس جمهور کشانده است تا شاید جواب سوالاتش را بیابد. متن زیر بخش اول متن کامل گفت‎وگوی جذاب و حدوداً یک ساعته‌ی ما با نادر طالب زاده است:

شما در صدا و سیما جزو معدود کسانی هستید که بچه‌های حزب‌اللهی‌ برنامه شما را دوست دارند و جزو یکی دوتا برنامه‌هایی است که برای انقلاب تولید می‌شوند. مهمانانی هم که دعوت می‌کنید، جزو کسانی هستند که دعوت‌کردنشان سخت است؛ یا خودشان تمایلی به صحبت کردن در صدا و سیما ندارند، یا صدا و سیما چندان علاقه‌ای به دعوت از آنها ندارد. از اینجا شروع کنیم که ایده برنامه «راز» چگونه به ذهن شما رسید و می‌خواستید در این برنامه چه بکنید؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. خدا را شکر. برنامه «راز» فکری بود که سال‌های سال ـ‌ فکر می‌کنم از همان اوایل پیروزی انقلاب‌ـ داشتم. فکر می‌کردم که تلویزیون نیاز به یک برنامه جامع دارد که به بهتر شدن کشور کمک کند، مسائل را به رخ بکشد و به رو بیاورد، از کارشناسان دعوت کند. انقلاب پر از مسئله است، چون ما از رژیم‌های گذشته وارث مسائل زیادی بودیم و با این تحولی که پیش آمد، خیلی چیزها باید درست می‌شد، هم به لحاظ سلامتی‌اش، هم به لحاظ رقابتش، هم به لحاظ انحرافاتی که پیش می‌آیند. هیچ جایی هم بهتر از تلویزیون برای تصحیح این انحرافات نیست و دلم می‌سوخت که می‌دیدم سال‌های سال این اتفاق نمی‌افتد. تلویزیون خیلی از اوقات به عنوان جعبه سرگرم‌کننده، یک حداقلی از خبر و تحلیل خبر را هم به شما می‌دهد، آموزش‌هایی هم دارد که اینها همه خوب است، ولی به نظرم هیچ‌وقت مأموریت ویژه‌اش را انجام نداده است و وقتی دقت کردم دیدم اکثر مسئولین رده بالای آن به این موضوع اصلا فکر نکرده‌اند. اصل برنامه این بود و قرار بود به این موضوع بپردازد. البته به لحاظ تاریخی برنامه قرار بود وقت دیگری باشد. ما مخالفت کردیم و حاضر نشدیم این کار را بکنیم.

پیشنهاد مدیران تلویزیون صحبت کردن درباره فیلم‌های ترسناک هالیوود بود!

چه تاریخی؟

ماه رمضان دو سال پیش از من خواستند برنامه‌ای در ماه رمضان روی آنتن ببرم و در مورد سینمای هالیوود، به‌خصوص فیلم‌های ترسناک، صحبت کنم. من این را قبول نکردم، برای اینکه ساعت 11 تا 1 بعد از نصف شب ماه رمضان، صحبت کردن درباره فیلم‌های ترسناک را مناسب نمی‌دیدم و اگر این کار را می‌کردیم، گمانم شب اول قبر خیلی مشکل پیدا می‌کردیم! همین‌جوری به اندازه کافی مشکل داریم! به نظر من آن فکر اشتباهی بود و به انحراف بیشتر تلویزیون منجر می‌شد، ولی تلویزیون از این نوع طرح‌ها دوست دارد، لذا قبول نکردم و بعد از چندین بار رفتن و آمدن، پیشنهاد کردم برنامه‌ای را که خودم دوست دارم روی آنتن ‌ببرم، آنها هم پذیرفتند و برنامه «راز» تهیه شد.

همه فکر می‌کردند برنامه از همان هفته اول جلوتر نرود و اصلاً نمی‌دانستند منظور و هدف من در برنامه چیست. از شب اول تا شب هفتم باز هم متوجه نمی‌شدند قضیه از چه قرار است، چون موضوعات و تنوع آنها قبلاً الگویی نداشت، ولی شب دهم که رسید و مخاطب نشست و نگاه کرد، متوجه این حرف و این منظر شدند. «راز» هیچ شاهکاری نبود. چیزی بود که 30 سال به آن فکر کرده بودم. همیشه هم فکر می‌کردم کس دیگری باید این کار را بکند. همیشه به مدیران سازمان و مدیران تلویزیون پیشنهاد داده می‌شد که این کار را بکنند، اما هیچ‌کس این کار را نکرد، بنابراین سرانجام قرعه به اسم ما افتاد و اینی شد که شد.

در مورد دعوت از مهمان‌ها چالشی نداشتید؟ خیلی‌ها مدت‌ها بود به تلویزیون نیامده بودند و خیلی‌ها هم که اصلاً نیامده بودند.

نه، خیلی‌ها دوستان قدیمی ما بودند، دوستانی که من آنها را ستایش می‌کردم، دوستانی که خیلی به آنها اعتقاد داشتم، دوستانی که تأسف می‌خوردم چرا دیده نمی‌شوند؟ و آنها هم می‌دانستند که من چنین حسی دارم و وقتی دعوتشان کردم، آمدند. خیلی‌ها هم ماندند و دلم می‌خواست دعوت‌شان کنم که بیایند. فرصت نشد، ولی هنوز کسانی در لیست هستند، چه داخلی، چه خارجی. خارجی هم کسانی بودند، افرادی که صاحب‌نظر، نویسنده، صاحب رادیو و روزنامه در امریکا بودند، دیگر نرسیدیم، چون تلویزیون سیستم S.N.G نداشت که به‌روز کنیم و با کیفیت خوب ضبط شود و مردم ببینند. آن قسمتی که انجام نشده، شاید در ادامه اتفاق بیفتد.

می‌گفتند «راز» فوقش یک هفته می‌رود روی آنتن و بعد خراب می‌شود و جمعش می‌کنند!/اولین برنامه زنده تاریخ تلویزیون را من ساختم

اشاره کردید که رسانه نگران بود که برنامه بعد از چند جلسه قطع شود. چرا به شما با این سابقه روشن رسانه‌ای اعتماد نداشتند؟ در صدا و سیما اگر جوان بااستعدادی بخواهد برنامه انقلابی تولید کند، جایش کجاست؟ چرا به این مباحث، همیشه به این دیده نگاه می‌کنند که مخاطب ندارد؟

این جو ان‌شاءالله دارد عوض می‌شود. آن زمان کسی نمی‌گفت نمی‌شود. من در شایعات شنیدم که می‌گفتند فوقش یک هفته می‌رود روی آنتن و بعد خراب می‌شود و آن را جمع می‌کنند. چرا؟ چون نمی‌دانستند چه کار می‌خواهم بکنم. البته این را هم بگویم که سابقه «راز» به دو برنامه دیگری که داشتیم برمی‌گشت. شبکه 4 برنامه‌ای داشت به اسم «پشت‌پرده»‌ که در باره سینمای هالیوود و رسانه‌های امریکا بود. قبل از آن هم اولین برنامه زنده تلویزیون به نام «شباهنگام» را در شبکه 5 حدود 20 سال پیش روی آنتن بردیم که اولین برنامه زنده تلویزیونی و گفتگو‌‌محور بود و حول محور مسائل مختلف از سینما گرفته تا سیاست می‌چرخید. به این ترتیب 16 برنامه ساختم. کل آن برنامه گفتگو‌محور هم پیشنهاد خود من بود به رئیس آن وقت سازمان و ایشان هم پذیرفت. من 16 برنامه را تهیه کردم و بقیه را نرفتم. این رسید به برنامه «چراغ» در شبکه 3 و این شکل برنامه شروع شد. استدلال من هم این بود که همه تلویزیون‌های دنیا با برنامه‌های زنده گفتگو‌‌محور جلو می‌روند، هرچند جای ریسک هم داشته باشد، و بالاخره پذیرفته شد. شبکه 5 هم گذاشتند که شبکه محدود به تهران بود تا تست بزنند. پس چنین سابقه‌ای هم داشتم و می‌دانستم چنین برنامه‌ای یعنی چه، ولی اینکه خودم بنشینم و اداره کنم، اولین بار بود.

از ساعت پخش برنامه و شبکه‌‌ای که پخش می‌شود، راضی هستید؟ چون مخاطبان شما یک‌سری انتقاد دارند که سابقه این شبکه خیلی مناسب نیست.

شاید در ادامه بشود در شبکه دیگری هم برویم، ولی فرق نمی‌کند و فرمت همان است. ساعتش هم به ذهن می‌رسد که ساعتی است که مخاطب همه کارهایش را کرده و به‌طور جدی می‌نشیند که برنامه را ببیند، همان حول و حوش 11، 5/11 برای بهار و تابستان مناسب است، ولی برای پاییز و زمستان باید بشود 9، 5/9.

پس شما از ساعت و شبکه‌اش راضی هستید.

فکر می‌کنم جواب می‌دهد. البته زمان پخش باید (fix) شود، مثلاً روز پنجشنبه ساعت 11 . در این قضیه نوسان داشتیم.

فکر نمی‌کنید برنامه به نسبت ابتدایی که شروع شد افت کرده و مخاطب آن کمتر شده است؟

نه، در ماه رمضان که شروع کردیم، 30 تا برنامه رفتیم، بعد در ادامه‌اش در یک سالی که رفتیم، دنبال مسائل مختلف را گرفتیم که رسیدیم به ماه رمضان امسال. برای من مهم نیست افت کند. البته آمار که گرفتیم، مردم فقط نمی‌دانستند چه ساعتی پخش می‌شود. در ماه رمضان گذشته، 4، 5 محور را دنبال کردیم که کسی دنبالشان نرفته بود. نکته مهم برای ما عنوان کردن این مسائل بود: تصرف زمین و زمین‌خواری کم مسئله‌ای نیست یا بحث قوه قضاییه و پرونده‌های میلیونی. مردم با قوه قضاییه و انجام ندادن حدّ اسلامی مشکل داشتند. یا بعضی از پرونده‌های کاملاً خاص.

طرح ماجرای (Nomex Delta TA)/ کدام برنامه تلویزیونی به چنین موضوعی می‌پردازد؟

یک خانم امریکایی را که در یک روزنامه لبنانی نویسنده است، آوردیم که پدرش در کارخانه‌ای در پنسیلوانیا ـ‌به قول این خانم‌ـ شهید شده بود، کارخانه‌ای که مخفیانه، مواد بمب اتمی برای اسرائیل درست می‌کرد، یعنی اورانیوم غنی‌شده، و کارخانه را بستند و چند هزار نفر مردند. یکی از آنها پدر این خانم بود و خودش هم ویروسی بود. این خانم را در برنامه آوردیم و درباره کل ماجرای (Nomex Delta TA) صحبت کرد. بسیار موضوع خاصی بود. از کجا می‌خواهید چنین سوژه‌ای پیدا کنید. کدام برنامه تلویزیونی به چنین موضوعی می‌پردازد؟ تا به حال کدام پرداخته؟

برای من مهم نیست که مخاطب باشد، نباشد. حرفی را می‌زنم که باید زده شود. شماها باید در رسانه‌ها به این موضوعات می‌پرداختید. از من می‌پرسیدند (‌Nomex) چیست؟ برای سایت‌ها مهم نبود که (Nomex) چیست. برای‌شان مهم نبود که اسرائیلی‌ها کارخانه‌ای را در امریکا احداث کرده بودند که اورانیوم غنی‌شده تولید می‌کرد و نزدیک به 10 سال مواد اولیه برای بمب اتمی را برای اسرائیل درست می‌کرد. هیچ سایتی این موضوع را دنبال نکرد.

یا مثلاً در بحث اقتصاد‌ی، اولین جایی بودیم که گفتیم بانک‌های ما رَبَوی هستند، ولی من ندیدم هیچ روزنامه‌ای، مجله‌ای و سایتی بعد از ما قضیه را پیگیری کند تا وقتی که این فاجعه 3000 میلیارد تومان پیش آمد. بنابراین یک ایرادی هم از شماها بگیرم. شماها هم کم‌‌کاری می‌کنید. من یک فضایی را باز می‌کنم، شماها دنبالش را بگیرید، چون من فقط یک بار (Nomex) را می‌روم.  بعد هم خودم قضیه را دست‌کم می‌گیرم و دست‌کم صحبت می‌کنم، به قول امریکایی‌ها (Low Key) حرف می‌زنم، یعنی نامحسوس، خیلی گنده‌اش نمی‌کنم. بحث زمین‌خواری را توی بوق نمی‌کنم که همه حساس بشوند، ولی اسم آقازاده‌ها را می‌آوریم، حسن عباسی را می‌آوریم که بگوید صحبت امام چه شد؟ سهم من از زمین کو؟ همه اینها را گفته‌ایم. کدام برنامه اینها را می‌گوید؟ یک خوبی هم از تلویزیون بگویم. مدیریت تلویزیون هیچ‌وقت از من انتقاد نکرد و نگفت این حرف‌ها را نگو. هیچ‌وقت توی گوش من گوشی نبود و اگر گوشی را می‌گذاشتند، برمی‌داشتم. کسی به من نمی‌گفت چه بگو. سی و چند سال در این رشته زحمت کشیده‌ام و می‌دانم مردم چه چیزهایی را باید بشنوند، مسئولین چه باید بشنوند. این هم یک حسن تلویزیون بود. حتی در بعضی از برنامه‌ها مستقیماً علیه تلویزیون نقد صورت گرفت. برنامه آقای جلیلی این‌جور بود. برنامه دوم آن را هم رفتیم و باز هم آنها مستقیماً به من اعتراض نکردند. به جاهای دیگر اعتراض می‌کردند که چرا علیه تلویزیون این‌قدر تند رفتید، ولی به خود من چیزی نمی‌گفتند و هیچ‌وقت جلوی برنامه مرا نگرفتند. این یک خبر خوب بود برای من که می‌توانستم کارم را بکنم.

ساخت مستند با شهید آوینی درباره فروپاشی امریکا

انتقادی که می‌شود این است که دغدغه‌های نادر طالب‌زاده و کلیدواژه‌هایی که دارد، خیلی خاص است، مثل همین موضوع (Nomex)، می‌گویند با شناختی که از جامعه غربی دارد، چنین چیزهایی را پیدا می‌کند و در این زمینه‌ها دغدغه دارد. این از کجا می‌آید؟ از روابطی که می‌توانید در کشورهای خارجی داشته باشید؟

نه، این به‌طور غریزی در من هست. خاطراتی هست که یک وقتی باید حوصله‌اش را داشته باشم و بگویم که قبل از پیروزی انقلاب چه کردیم، بعد باید چه کار می‌کردیم. لازم نیست انسان نابغه باشد تا بفهمد چه کار باید بکند، فقط کافی است رصد کند، مطالب را بخواند، مشاهده کند و ببیند جایگاه انقلاب اسلامی کجاست؟ انقلاب اسلامی، خودش یک فضای الهام‌بخشی دارد و به انسان می‌گوید که چه کار باید بکند. من هم چون حوزه‌ام رسانه است و اکثراً به وسیله مجله و روزنامه و امروز هم سایت‌ها اطلاع دارم که آنها چه می‌گویند. پیدا کردن بعضی از سایت‌ها و مطالب، کار شما نیست و من باید به شما بگویم کجاست تا بروید و دنبال کنید، چون این کار من است و من می‌دانم، درست مثل خیلی چیزها که شما می‌دانید و من نمی‌دانم، چون حوزه من نیست. رصد است. از اول انقلاب تا حالا هم همین‌طوری بوده، یعنی همیشه این توفیق را داشته‌ام که بسیاری از مسائل را قبل از وقوعش بفهمم. مثلاً 24 سال قبل از فروپاشی اقتصاد‌ی امریکا، با شهید آوینی مجموعه‌ای ساختیم به اسم «ساعت 25» که در آنجا در 10 قسمت، به‌طور دقیق درباره فروپاشی نظام امریکا صحبت کردیم. الان یک حرف‌هایی می‌زنم که قبلاً به آنها فکر نمی‌کردم و سعی می‌کنم حرف‌های قبلی را تکرار نکنم و برویم در یک فضای جدید. الان چه باید بگوییم. بحث مجلس که ممکن است بروم، ممکن است نروم، به خاطر این است که فضای جدیدی ایجاد شود. یک کارهایی باید در مجلس می‌شد که نشد، یک بحث‌هایی باید مطرح می‌شد که نشده.

فکر می‌کنید کار در مدیوم (Medium) تلویزیون دیگر کافی نیست؟

تلویزیون خیلی مهم است. به هر صورت در هر مقطعی انسان موظف است برای تحقیر کردن و تضعیف کردن رقیب، عملی را انجام بدهد. علما می‌گویند شیطان، استکبار و صهیونیسم و هرچه که اسمش است، رقابت شدیدی در اینجا هست و کار ما هم رصد و اعلام رصد است و (Medium) تلویزیون هم برای این کار خیلی خوب است.

فردی به اسم گارت پورتر (Garret Porter) را می‌خواستیم در برنامه «راز» بیاوریم، یک برنامه رادیویی داشت که ضبط شده و چند روز پیش گوش کردم و مقاله‌ای هم نوشته که باید برای مردم ایران اعلام می‌شد و من چون هنوز آنتن ندارم، نمی‌توانم بگویم. کل مصاحبه را می‌توانستم در برنامه‌ام بیاورم. می‌گوید تمام ماجرای تنگه هزمر و درگیری ایران و تحریم و بانک مرکزی، طرح اسرائیل بود که می‌خواست ایران را به جنگ بکشاند. می‌دانست بانک مرکزی تحریم شود، ایران دیگر مرکز درآمدی نخواهد داشت و نمی‌تواند نفت را به پول تبدیل کند کار می‌کشد به عصبیت ایران، همان کاری که کردیم و تنگه هرمز را به‌حق هم بستیم و اعلام کردیم که می‌توانیم، کار به آنجا می‌کشد و احتمال وقوع جنگ خیلی بالا می‌رود. الان اسرائیل ده سال است که دنبال جنگ است. این حرف را پورتر بگوید بهتر از آن است که من و شما بگوییم. چه کسی می‌خواهد این را اعلام کند؟ باید برنامه‌ای مثل «راز» این کار را بکند. بهترین فرمول هم این است که با خود گارت پورتر مصاحبه کنید و مثلاً بگوییم بینندگان عزیز! برنامه بعدی مصاحبه با گارت پورتر است که دیروز ضبط کردیم و سوابق و کتاب‌ها و مقالاتش را هم معرفی کنیم و بگوییم در این سایت هم می‌توانید مقالات او را بخوانید و حالا می‌رویم سراغ آقای گارت پورتر. آیا خبر به شما چنین امکانی را می‌دهد؟ نه! هیچ شبکه‌ای به شما چنین امکانی را می‌دهد؟ نه، ولی حق شما هست که بدانید که یک گارت پورتری هست که دارد همان حرفی را می‌زند که ما می‌زنیم که دشمن اصلی اسرائیل است، فتنه، اسرائیل است. این کار ماست و همیشه هم سعی می‌کنم چیزی را بگویم که تکراری نباشد. هم خودم را تکرار نکنم و هم کس دیگری را. هیچ کار شاقّی هم نکردیم. هیچ‌یک از کارهایی که کرده‌ام، شاهکار نیست، تکلیف است، وظیفه است. شما هم اینها را می‌خواندید و گوش می‌کردید، همین کار را می‌کردید.

مدیریت تلویزیون هیچ‌وقت به سراغ من نیامد که آقا! بیا ده تا مثل خودت را درست کن

چرا این فقط در یک تک برنامه «راز» است و کسانی که دغدغه بین‌المللی دارند، خیلی کم هستند و کسانی نیستند که بگردند و حرف‌هایی را که راجع به ایران زده می‌شود، چنین حرف‌ها و کدهایی را، پیدا کنند و اصلاً بخواهند در فضای نقد بین‌الملل فکر کنند. یعنی اگر بخواهند برنامه‌شان خیلی پرمخاطب باشد، فوقش می‌روند به سراغ نقدهای داخلی.البته آنهم باید باشد، ولی چرا این‌قدر برنامه‌سازی که به خودش جرئت بدهد مثلاً امریکا را نقد کند، کم داریم؟

هستند، باید تربیتشان کنیم. آدم‌ها هستند. دور و بر خود من افراد کم نیستند. افرادی که زبان انگلیسی یا زبان‌های دیگر را خوب می‌دانند، هستند و باید آنها را تربیت کنیم. ما باید یک‌مقداری به آموزش بپردازیم، باید تیپ‌هایی را تکثیر کنیم. خود من از اول انقلاب، هم فیلم جبهه‌ای ساخته بودم، هم کار بین‌المللی مستند کرده بودم، ولی مدیریت تلویزیون هیچ‌وقت به سراغ من نیامد که آقا! بیا ده تا مثل خودت را درست کن.

اولین کار من برای تلویزیون ایران زمان گروگانگیری بود و همکلاسی‌هایم در دانشگاه، در آمریکا  برایم مصاحبه گرفتند. من با خبرنگاران امریکایی در تهران مصاحبه کردم و گفتم اینکه شما از سفارت امریکا نشان می‌دهید، واقعیت در ایران این‌جور نیست. مردم امریکا را تهییج می‌کنید که می‌خواهند اینها را محاکمه و تیرباران کنند. چرا این‌جوری صحبت می‌کنید؟ از نظر ما اینها جاسوسی کرده‌اند و باید محاکمه شوند. شما یک‌جوری وانمود می‌کنید انگار که هر روز داریم اینها را شکنجه می‌کنیم، این‌طور نیست، صحیح و سالم نشسته‌اند، بروید با آنها مصاحبه کنید. چرا انقلاب اسلامی را این‌طور جلوه می‌دهید. انقلاب اسلامی حق دارد. کشور شما در سال 1953 آمد و در ایران کودتا کرد و همه چیز را 50 سال به عقب برگرداند. حق داریم که یقه شما را بگیریم و 50 نفرتان را زندانی کنیم. این در مصاحبه‌ها بود و بعد فیلم به اسم «واقعیت» پخش شد. صحنه‌های مختلفی از نیوجرسی و نیویورک و جاهای دیگر امریکا داشت. بچه‌هایی که آنجا فیلم گرفته بودند، شاهکار کرده بودند، خیلی صحنه‌های قشنگی داشت.

بازخوردش چگونه بود؟

خیلی عالی بود. اولین فیلم ژورنالیستی تلویزیون در سال 58 یا 59 بود. تا آن موقع چنین چیزی ندیده بودند. اغلب فیلمبرداری‌هایش در امریکا بود. اشتباهی که کردم، خودم جلوی دوربین نرفتم که توضیح بدهم چه هست و چه نیست. در آمریکا هم که من نبودم و همکلاسی‌هایم بودند، ولی همان موقع تلویزیون این را دید. خبر یک تکه از آن را دائماً پخش می‌کرد. از اکثر آدم‌هایی که همسن من هستند بپرسید، آن صحنه یادشان هست.

اولین علامت‌های جنگ نرم بعد از تسخیر لانه جاسوسی

عکس امام‌خمینی در تمام اتوبان‌های امریکا؛ که اگر می‌خواهید با این مرد بجنگید با سرعت کمتر برانید و در مصرف بنزین صرفه‌جویی کنید. همه اتوبان‌های امریکا پر بود. یکی از آنهایی که فیلمبرداری کرده بود، آقای سالوادور روسیلیو در مانهاتان یکی از آن پوسترها را داشت که به اندازه مساحت کل اینجاست و زیر آن پوستر با پیرمردی که مبتکر پوستر بود، مصاحبه کرده بود. اولین علامت جنگ نرم. من آن موقع 27 سال داشتم، نه تحصیلکرده بودم و نه دکترا داشتم و نه پول. هیچی نداشتم، اما همان غریزه کمکم کرد.

آن موقع مدیریت تلویزیون و ارشاد می‌دانستند من دارم چنین کاری می‌کنم. باید می‌گفتند فلانی تو هیچ کار دیگری نکن. بیا ده نفر دیگر را آموزش بده. بچه‌ها خیلی‌هایشان از من بهترند، ولی تکثیر نشد. هدفم این بود که به آنها درس بدهیم و آنها توپ را بردارند و بروند جلو. به نظر من در حوزه بین‌الملل هم این مشکل هست. من همان موقع ضعف رسانه‌ای را فهمیدم. الان بعد از 30 سال می‌بینم که دانشگاه‌ها هم چیزی بیرون نمی‌دهند و خودمان مجبور شدیم یک‌سری اساتید را جمع کنیم و درس بدهیم. بعد از 30 سال باز هم این کار را نمی‌کنند.

باید برای انقلاب از خودمان بگذریم

اشاره کردید که خوشبختانه تلویزیون تا به حال به خاطر برنامه «راز» با شما دچار چالشی نشده. فکر نمی‌کنید این حداقل انتظار است؟ ما هر روز شاهد تقدیر از برنامه‌ها و سریال‌های بی‌محتوا هستیم. چرا نباید به برنامه «راز» ساعت و شبکه بهتری داده شود؟ چرا تا به حال از این برنامه تقدیر نشده است؟

این را باید از تلویزیون بپرسید. برای من فرق نمی‌کند جایزه بدهد یا ندهند، تشویق بکنند یا نکنند. ما کار خودمان را انجام می‌دهیم. آن‌قدر موهایمان سفید شده که این برایمان مهم نیست. همین دو روز پیش رئیس سازمان از من پرسید: «چرا برنامه‌تان پخش نمی‌شود؟ چرا ادامه نمی‌دهید؟» گفتم: «علت این بود که می‌خواستیم بعد از ماه مبارک دو سه ماهی به خودمان استراحت بدهیم و طول کشید. سفر داشتیم، داریم موضوع جمع می‌کنیم». ایشان گفت: «برنامه هفتگی که قاعدتاً نباید این‌قدر فشار داشته باشد». بعد هم تأکید کرد که ما هیچ‌وقت در برنامه شما دخالت نکردیم. حتی بعضی از آنها به مذاق ما خوش نیامد، اما باز هم دخالت نکردیم. این حرف درست است. قسمت‌های دیگر سازمان که موظف به تشویق گروه‌هایی هستند که دارند کار می‌کنندـ ‌من یکی که کار نمی‌کنم، یک گروه دارد کار می‌کند‌ـ آنها کار خودشان را انجام ندادند. به نظرم اشتباهی تشویق می‌کنند. آنجایی که نباید تشویق کنند، تشویق می‌کنند، آنهایی را که باید تشویق کنند، بایکوت می‌کنند.

به نظرم برای انقلاب باید از خودمان بگذریم. باید اهداف بالاتر را ببینیم. هدف غایی را باید ببینیم و این کارها یک‌خرده... یعنی آدم را خوشحال نمی‌کند که چنین اتفاقاتی پیش می‌آیند، ولی برای شخص خود من فرقی نمی‌کند. تا وقتی که بتوانیم حرفمان را بزنیم و فرصت باشد و مدیریت نهایی آنجا متوجه باشد، کارمان را انجام می‌دهیم. در چند ماه اخیر، من خودم ادامه ندادم، برخلاف تصور اینکه فکر کردند جلوی برنامه را گرفته‌اند، ولی این‌جور نبود.

ماجرای ساخت مستند«مهمان کلمبیا»/ اکثر کسانی که علیه احمدی‌نژاد جو نفرت درست کرده بودند، همه اسرائیلی بودند

شما غیر از مستندی که در باره لانه جاسوسی ساختید و اولین مستند شما بود و به آن اشاره کردید، مستندهای دیگری هم ساختید که مشترکات زیادی با هم دارند، مثل مستند دانشگاه کلمبیا. در بسیاری از اینها باز همان نگاه بین‌المللی هست. چرا به نظرتان جالب آمد که در باره حضور رئیس‌جمهور در دانشگاه کلمبیا مستند بسازید و چه تأثیراتی داشت که به نظر شما ارزش داشت که ثبت و ضبط شود؟

بالینجر (Bollinger) کسی نبود که بیاید به رئیس‌جمهور ما اهانت کند، شخصیت فرهنگی نبود. یک استاد ساده دانشگاه کلمبیا این‌قدر عقلش می‌رسید که شما رئیس‌جمهور کشوری را دعوت کردید که به دانشگاه شما بیاید و یک هفته مهمان سازمان ملل هست، نباید به او توهین کند. اول خواستم بگویم که سطح عقل این آدم در چه حد است و صهیونیسم چقدر عقل را تحقیر و مهار می‌کند که اهداف خودش را انجام بدهد. می‌خواستم این حرف را بزنم، به همین جهت با افرادی که در خیابان‌های دو طرف دانشگاه کلمبیا بودند، مصاحبه کردیم. البته من مصاحبه نکردم (Y-Tube) مصاحبه کرده بود.

اکثر کسانی که علیه احمدی‌نژاد جو نفرت درست کرده بودند، همه اسرائیلی بودند. در (Y-Tube) خودشان می‌گویند که من فلانی هستم از اسرائیل، من اسرائیلی‌ـ‌امریکایی هستم یا می‌گویند کاهن ... هستم. ما حزب صهیونیستی فلان هستیم. اینها را در مستند آورده‌ام. تمام جوسازی‌های اطراف دانشگاه کلمبیا را نشان دادیم. کاش بیشتر به رخ می‌کشیدند که آن تجمعی که وسط دانشگاه کلمبیا بود که من در 4 سالی که آنجا درس خواندم، هرگز ندیدم بیشتر از 100 نفر آنجا جمع بشوند، کل آن سطح که اندازه یک میدان فوتبال بود، جمع شده‌ بودند، آن هم در دانشگاهی که باید کارت نشان می‌دادی تا اجازه ورود به تو بدهند، گوش تا گوش از جمعیت پر بود، اما هیچ خبرگزاری‌ای این را نشان نداد. همه بیرون جمع شده بودند تا با یک (Video Screen) حرف‌های احمدی‌نژاد را بشنوند.

تنها کسی را که هیچ‌گاه با تیم رئیس‌جمهور به آمریکا نبرده‌اند من هستم!

ما خبرنگار داشتیم؟

داشتیم، ولی ما هم کار نکردیم. سال پیش هم که می‌رفتند، باز مرا نبردند. آن فیلمی هم که دیدید، من نبودم. سال پیش خودم فیلم می‌ساختم. فضایی پیش آمده بود و ضبط کرده بودم و از یکی از دوستان که فیلمبرداری کرده بود، گرفتم و با هم مونتاژ کردم. اینها هر سال که می‌خواهند یک هواپیما ببرند به امریکا، تنها کسی را که نمی‌برند من هستم. منی که آنجا دانشگاه رفته‌ام، درس خوانده‌ام، فامیل دارم و لازم نیست بروم هتل، بلدم که اینها چه می‌گویند، اساتید را می‌شناسم، این همه سابقه رسانه دارم، ترفندهایشان را می‌شناسم، ولی مرا نمی‌برند. این را هم باید زیرکانه بپرسیم که تشریفات ریاست جمهوری‌ یا حوزه‌های داخل ریاست جمهوری، چرا کسی را که می‌تواند کاری بکند، نمی‌برند؟

آن کاری که ما کردیم به اسم «مهمان کلمبیا» که چندین بار صدا و سیما پخش کرد و برای حیثیت و آبروی رئیس‌جمهور ساخته شده بود. ایشان در دانشگاه کلمبیا، حرف بدی نزد. جوسازی صهیونیست‌ها سنگین بود، ولی آخر هم به نفع ما تمام شد. آن فیلم را که همه دیدند. اصلاً به سفارش دفتر رئیس‌جمهور ساخته شده بود. چرا بعد از آن سه سال رفتند سفر، ولی ما را نبردند؟ ولی جوان‌های 22، 23 ساله را که تازه در رشته ادبیات انگلیسی لیسانس گرفته‌اند، برده‌اند.

خودتان جوابی ندارید؟

نه عقلم نمی‌رسد. اینها همان جایی است که من دیگر عقلم نمی‌رسد. باید بنشینیم نماز شب بیشتر بخوانیم که بفهمیم قضیه چیست! یعنی اگر نتانیاهو می‌نشست طراحی می‌کرد، بهتر از این نمی‌شد.

حالا اینجا انتقاد این است که چرا این جوان‌های بی‌تجربه را برده‌اند. ولی ما خبرنگارهایی را هم داریم که باتجربه‌اند، اما موقعیت‌های بسیار حساس را در کشورهای خارجی از دست می‌دهند، یعنی یک خبرنگار خوبی هم که داشتیم و رفت آنجا و خوب عمل کرد، سریع اخراجش کردند. چرا خبرنگاران خارجی نمی‌توانند این چیزها را نشان بدهند؟

به فارسی نیست، به انگلیسی کار کرده‌اند. خبر ما نتوانسته به فارسی این کار را انجام بدهد.


ادامه دارد...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد